ملکا مملکت به کام تو باد

شاعر : انوري

ملک هم نام تو به نام تو بادملکا مملکت به کام تو باد
خواجه‌ي اختران غلام تو بادساحت آسمان زمين تو گشت
همه حشمت ز احتشام تو بادحشمت از حشمت تو محتشم است
همه را قوت از قوام تو بادهرچه قائم به ذات جز اول
شرف قصر و طرف بام تو بادمشرق آفتاب ملت و ملک
خوان نقل تو باد و جام تو بادروز مي خوردن تو بدر و هلال
طرفه چون طرف بر ستام تو بادتير چون تير در هواي تو راست
پيشه خاييدن لگام تو باداشهب روز و ادهم شب را
سخره‌ي دست اهتمام تو بادگرهي کان قضا بنگشايد
خرقه‌ي تير انتقام تو بادزرهي کان قدر نفرسايد
همه در دفتر و کلام تو بادهرچه در تخته‌ي ازل سريست
همه در قبضه‌ي حسام تو بادهرچه در حربه‌ي اجل قهريست
شير گردون شکار دام تو باداي چو عنقا ز دام دهر برون
اوج کيوان به زير کام تو بادوي چو کيوان زکام خصم بري
نصل تقدير در سهام تو باداز پي آنکه تا نگردد کند
تيغ مريخ در نيام تو بادوز پي آنکه تا نگيرد زنگ
گوش افلاک بر پيام تو بادچشم ايام بر اشارت تست
ذروه‌ي قدر تو مقام تو باددر جهان گر مقيم نيست مقام
نعمت فضل تو حطام تو بادور حطام زمانه باقي نيست
صبح بدخواه تو چو شام تو بادتا که فرجام صبح شام بود
پخته‌ي روزگار خام تو باددر همه کاري از وقار و ثبات